سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

وسط اتوبان داد میزنی هوا خوبه
پیرمرد صندلی عقب چند دور انگشتش را
دور شقیقه اش میچرخاند
و تو باز میگویی 115اورژانس رو بگیر
پنجره پایین میرود
و پیرمرد بلند میگوید رکس زدی
و تو میخندی و میگویی رکس سگی بود زرنگ
پنجره ها بالا میرود
سر پیچ نپیچ به دوراهی نرسیده
زنی در ساعت مشخص
بچه اش را دنیا خواهد آورد
و گربه ای در اتوبان خواهد مرد
//آدم برفی//

 


نوشته شده در  جمعه 92/7/12ساعت  12:29 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آخرین یادداشت در وبلاگ http://063.parsiblog.com/خوش آمدید
تازه مسلمان
بازاری و عابر
تواناییهای گوناگون انسان /شهید مطهری/
صدای شهید مهدی باکری
[عناوین آرشیوشده]