نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:44 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان
نظرات دیگران()
نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:35 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان
نظرات دیگران()
یک منبع بلندپایه عربی اظهار داشت: قذافی پس از کشتن امام موسی صدر، سه تن از عناصر امنیتی خود را که یکی از آنها شبیه امام موسی صدر بود، برای اثبات اینکه رهبر شیعیان لبنان خاک لیبی را ترک کرده اعزام کرد.
|
|
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ یک منبع بلندپایه عربی در گفتگو با روزنامه "الرای" کویت اظهار داشت: «عبدالله السنوسی» رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی رژیم قذافی، در اعتراف های خود گفته است که «موسی صدر» رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، پس از دستور معمر قذافی مبنی بر بازداشت وی در ماه آگوست 1978 اعدام نشده است.
وی در ادامه افزود: براساس اقرار السنوسی، موسی صدر و دو تن از همراهانش بین دو تا سه سال پس از ربوده شدن در سلولهایی در زیرزمین مقر اطلاعات نظامی لیبی نگهداری میشده است.
براساس اطلاعات این مقام بلندپایه عربی در مراحل آخر، لیبی موسی صدر را به گروهی وابسته به فردی به نام «صبری البنا ابونضال» تحویل داده و این گروه حکم اعدام را که از سوی قذافی برای موسی صدر صادر شده، اجرا کرده و این رهبر شیعیان لبنانی را در مکانی که گروه "ابونضال" مستقر بوده دفن کردند.
این منبع در ادامه با بیان اینکه عبدالله السنوسی به طورکامل با بازرسان همکاری کرده، افزود: صدور حکم اعدام برای موسی صدر از سوی قذافی و اجرای آن توسط گروه"ابونضال" نشان دهنده سردرگمی وی در برخورد با رهبر شیعیان لبنان بوده است.
وی همچنین با اشاره به اینکه در آن زمان قذافی پس از آنکه وی را به ربودن موسی صدر و دو تن از همراهانش متهم کردند توانایی آزادی این سه تن را دیگر نداشت افزود: قذافی رهایی از موسی صدر را پس از مشخص شدن فریبکاری وی در مورد فرستادن فردی شبیه به امام موسی صدر به رم ایتالیا بهترین راه حل دانست و این کار را فقط به خاطر قانع کردن افکار عمومی کرد که رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش خاک لیبی را ترک کردند.
همچنین عبدالله السنوسی با تاکید بر اعدام موسی صدر به وسیله گروه "ابونضال" افزود: قذافی سه تن از عناصر امنیتی خود را که یکی از آنها شبیه امام موسی صدر بود برای اثبات اینکه رهبر شیعیان لبنان خاک لیبی را ترک کرده اعزام کرد اما با این وجود این اقدام هیچکس را قانع نکرد ودر این هنگام قذافی به سردرگمی شدیدی گرفتار شد وبه کشتن موسی صدر ودوتن از نزدیکانش دستور داد.
نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:30 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان
نظرات دیگران()
حدود هفت ماه از سرنگونی دیکتاتور لیبی میگذرد اما هنوز خبر دقیقی از سرنوشت امام موسی صدر نیست، بهطوری که برخی منابع قویا از زنده بودن این رهبر پر نفوذ شیعیان لبنان سخن میگویند و برخی دیگر نیز اصرار دارند که امام صدر به شهادت رسیده است.
به گزارش رجانیوز، خانواده امام موسی صدر نیز هنوز امیدوار هستند و ایران نیز اعلام کرده که از ظرفیتهای خود برای روشن شدن ابعاد این ماجرا استفاده میکند. با این حال، در جدیدترین گزارشها و اخبار در این زمینه، حسنی مبارک دیکتاتور مخلوع مصر که اقدام به نوشتن یادداشتهای دورهای در مورد وقایع مهم گذشته کرده است، در دوازدهمین بخش از این یادداشتها مدعی شد که قذافی امام صدر را به شهادت رسانده و تمام شاهدان ماجرا را نیز کشته است.
مبارک در این یادداشت که روزنامه مصری "روز الیوسف" آن را منتشر کرد، نوشت: قذافی امام موسی صدر را در لیبی پس از یک مشاجره کشته است.
مبارک مدعی شد که قذافی امام موسی صدر را به شام دعوت کرد و در آن هنگام صدای ضبط شده ای را که از مصر به دست او رسیده بود، پخش کرد. در این نوار ضبط شده، امام موسی صدر سادات را تهدید کرده بود که لیبی را مانند لبنان خواهد کرد؛ پس از آن مشاجره ای کلامی بین امام موسی صدر و قذافی در گرفت و قذافی و نیروهایش امام و همراهانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
دیکتاتور مخلوع مصر می افزاید: قذافی بعد از این حادثه دستور قتل فوری امام موسی صدر را صادر کرد؛ وی به نیروهای خود دستور داد ابزار شکنجه را حاضر کنند و خود قذافی شخصا امام را شکنجه داد. امام موسی صدر پس از چهار ساعت شکنجه از هوش رفت.
مبارک در این یادداشت نوشته است: قذافی در نهایت به نیروهای خود دستور داد امام و همراهانش را به قطعه های سنگین آهنی ببندند، و آنها را به داخل دریای مدیترانه و در آخرین منطقه ای مرزی آبهای لیبی بیندازند.
وی افزود که پیکر امام موسی صدر و همراهانش در دریا از بین رفته است، و قذافی پس از آن همه شاهدان این ماجرا را به قتل رساند و غیر از خودش هیچ شاهد دیگری در خصوص این ماجرا وجود ندارد.
دیکتاتور مخلوع مصر در مورد نحوه اطلاع یافتن خود از این ماجرا توضح نداده و مشخص نکرده است که این اطلاعات آیا پیش از این از طریق خود قذافی در اختیار وی قرار گرفته است یا اینکه بر اساس شنیدههایش چنین اظهارنظری در مورد سرنوشت امام موسی صدر میکند.
ادعای شهادت امام موسی صدر در حالی از سوی مبارک مطرح شده و در رسانهها بازتاب زیادی داشته است که سید "صدر الدین صدر" فرزند امام موسی صدر حدود یک سال قبل اظهار داشت که بر اساس اطلاعاتی که به دست آورده، پدرش به همراه شیخ محمد یعقوب و عباس بدر الدین زنده هستند و در زندانهای لیبی نگهداری میشوند.
در عین حال، خبرگزاری جمهوری اسلامی حدود شش ماه قبل به نقل از یک مقام آگاه در لبنان، روایتی مشابه ادعای مبارک در مورد شهادت امام صدر از سوی قذافی را منتشر کرد.
امام موسی صدر در تاریخ بیست و پنجم آگوست 1978 همراه با دو نفر به نامهای شیخ "محمد یعقوب" و "عباس بدر الدین" سردبیر خبرگزاری لبنان وارد لیبی شد و قرار بود شب 29 یا 30 آگوست با قذافی نشستی برگزار کند، اما از آن روز به بعد ناپدید شد. مسئولان لیبی مدعی هستند که قذافی به طور غیرمنتظره ملاقات خود با ایشان را لغو کرده است و امام صدر با یک هواپیما به ایتالیا رفته است اما دولت ایتالیا ورود وی به این کشور را رد کرده است، شیعیان لبنان معتقدند که دولت لیبی به دلایل سیاسی وی را ربوده است.
نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:26 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان
نظرات دیگران()
با گذشت 20 ماه از سقوط رژیم معمر قذافی در لیبی، هنوز اطلاع دقیقی از سرنوشت امام موسی صدر و دو نفر از همراهانش در دست نیست. طی این مدت برخی مقامات رژیم سابق لیبی، طبق شنیدهها ادعای قتل رهبر شیعیان لبنان توسط قذافی را مطرح کردهاند و در مقابل خانواده امام موسی صدر تاکید کردهاند که وی همچنان زنده است. اخیرا نیز صدرالدین صدر، فرزند امام موسی صدر با تکذیب خبر منتشر شده درباره شهادت پدرش آن را تلاشی از سوی مقامات لیبیایی دانسته بود تا به این وسیله به پرونده مفقود شدن موسی صدر و شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین روزنامهنگار لبنانی که در سال 1978 به لیبی سفر کرده و به دیدار معمر قذافی رفتند، پایان دهند و آن را مختومه کنند.
از جمله چهرههای رژیم قذافی که مدعی قتل امام موسی صدر است، عبدالرحمن شلقم وزیر امور خارجه اسبق و نماینده سابق لیبی در سازمان ملل است که سال گذشته در گفتوگویی با شبکه خبری العربیه از این راز و بسیاری دیگر از ناگفتههای دوران حکومت قذافی پرده برداشت. گفتوگویی که سال گذشته با ترجمه سیدعلی موسوی خلخالی به صورت هفتگی در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر میشد و اکنون در قالب کتابی با عنوان «سبز و سیاه» با مقدمهای از سید صادق خرازی، توسط انتشارات عِظام به بازار نشر آمده است.
وزیر امور خارجه اسبق لیبی در این گفتوگو از زمینههای سفر امام موسی صدر به لیبی میگوید، از اینکه این سفر به درخواست هواری بومدین، رئیسجمهور وقت الجزایر صورت گرفته بود. به همین دلیل وقتی حضور صدر در لیبی به سفری بیبازگشت بدل شد، روابط میان بومدین و قذافی تیره و تار شد: «بومدین، امام صدر را قانع کرد که به لیبی برو و با معمر قذافی دیدار کن برای حرکت ملی. بعدا شنیدم که بومدین وقتی حکایت ناپدید شدن امام موسی صدر را شنید خشمگین شد...»
شلقم به درگیری لفظی میان امام صدر و قذافی در دانشگاه محمد بر سر مقدسات اسلامی اشاره کرده و دلیل بازداشت و قتل او را جملهای میداند که رهبر شیعیان لبنان خطاب به رهبر سابق لیبی گفته بود: «تو چیزی از دین نمیفهمی و به اسلام گستاخی میکنی...» نماینده سابق لیبی در سازمان ملل به فشار بینالمللی که پس از ناپدید شدن صدر به قذافی وارد آمد نیز پرداخته و از استیصال او در برابر این مشکل سخن میگوید: «او در آن وقت میخواست همه پروندهها را حل و فصل کند و از قضیه امام موسی صدر کلافه شده بود برای اینکه یک نظر عمومی در لیبی نسبت به لبنان بود... لیبیاییها لبنان را دوست داشتند... و روابط بسیار مستحکمی میان لیبی و لبنان بود اما این مساله معضل شده بود.»
شلقم در این گفتوگو همچنین به برخی زوایای پنهان زندگی معمر قذافی و خانوادهاش اشاره میکند. اینکه او هرگاه با کسی سخن میگفت ضبطی داشت که سخنان طرف مقابل را ثبت کند شاید روز مبادا به کار آید. او از سیاستهای عجیب قذافی درباره مسائل کشور سخن میگوید، از عقاید عجیبی که درباره مسائل دینی داشت، از استبداد او و نوع تعاملش با رهبران سیاسی جهان پرده برمیدارد و پروندههای مختلفی که در زمان حیات قذافی جنجالساز بودند از جمله پرونده لاکربی، پرونده هستهای لیبی، تعامل با اروپا، جنگ ایران و عراق و... را واکاوی میکند. آنچه در پی میآید گزیدهای از کتاب «سبز و سیاه» است که از نظرتان میگذرد.
در اینجا در تاریخ اوت 78 توقف میکنیم. زمانی که امام موسی صدر در هنگام سفرش به لیبی ناپدید شد. چه اطلاعاتی در دست داری که با توجه به آنها درباره آنچه رخ داد مطمئن هستی؟
من باید برایت روشن کنم که من با امام موسی صدر دیدار نکردم به غیر از دو بار در قاهره. زمانی که ما دانشجو بودیم او برای ما سخنرانی میکرد. وقتی لیبی هم آمد من با او نبودم. اما صحبتهایی که بعد از آن شد من در ابتدا به این باور رسیدم که او در لیبی کشته شد. بعدا نسبت به این اعتقادم شک کردم، زمانی که مرحوم یونس بن قاسم مدیر سازمان امنیت برایم تعریف کرد که او از لیبی خارج شد در حالی که با خودش اموالی میبرد. او میگفت که او در ایتالیا ربوده و کشته شد. اما بعد از آن من بنسانو، وزیر کشور وقت را خواستم و به او گفتم که من یک پاسخ صادقانه در این زمینه میخواهم. این مساله مربوط به چهار سال پیش است. آنها تاکید کردند که او با پاسپورت و ویزای ایتالیا وارد این کشور شد و کذا و کذا. اما حرف دیگری نیز به من زده شد که میگفت که احتمالا او را بعدا ابونضال کشت و یک چیزهایی از این قبیل. پس سه روایت شد. یکی میگوید که در لیبی کشته شد، یکی میگوید که وارد ایتالیا شد و در آنجا ناپدید شد و دیگری اینکه او وارد ایتالیا شد و توسط ابونضال کشته شد. یکی از جداشدههای مهم از معمر قذافی به من گفت که احتمالاً او در لیبی کشته شد.
چرا؟ قذافی از او چه میخواست؟
قذافی در آن موقع... قذافی هر دفعه حالتی سراغش میآمد. یک بار حالت قومی عربی به سراغش میآمد، یک بار حالت اسلامی، یک بار حالت آفریقایی. در آن موقع این حالت به سراغش آمده بود که تفسیر قرآن را مجددا انجام دهد و چارچوب دین اسلام را مجددا تعریف کند. مثلا یک بار گفت قل هو الله احد، کلمه قل که امری است جزئی از قرآن نیست. واجب است که بگوییم الله احد الله الصمد، این فعل امری را خداوند به محمد(ص) داد که... برای همین کلمه قل نیست... این را در دانشگاه مولایمان محمد میگفت و این را خطاب به سنیها میگفت. امام موسی صدر خشمگین شد و گفته میشود که به او گفت تو چیزی از دین نمیفهمی و به اسلام گستاخی میکنی و به پیامبر گستاخی میکنی. و میگویند که امام صدر، معمر قذافی را توبیخ کرد. و معمر قذافی خشمگین شد، غضبی شدید...
و برای همین او را کشت؟
و برای همین او را گرفتند، او و دو همراهش را بردند به جایی که تا به امروز مشخص نیست و کشته شد و در لیبی دفن شد.
اگر این روایت را ملاک بگیریم چیزی به حساب سوریه گذاشته نمیشود آن طوری که قذافی در آن موقع گفت؟
یعنی نکتهای هست که یک نفر در دورانی که بر سر سرکیس اختلاف شد، گفت...
الیاس سرکیس، رئیسجمهوری اسبق لبنان؟
بله، رئیسجمهوری اسبق. گفتند برادر او را چه کارش کنیم؟ یکی گفت به لیبی تبعیدش کنیم. (با خنده) یعنی اینکه فهمیدی چگونه ازش خلاص شویم. اولا کسی که او را به لیبی فرستاد و راضیاش کرد که به آنجا برود، هواری بومدین بود. بومدین، امام صدر را قانع کرد که به لیبی برو و با معمر قذافی دیدار کن برای حرکت ملی. بعدا شنیدم که بومدین وقتی حکایت ناپدید شدن امام موسی صدر را شنید خشمگین شد و وقتی از قذافی پرسید، او جواب روشنی به او نداد. قذافی تلاش کرد سر این موضوع مانور دهد، حادثه امام موسی صدر باعث تیرگی شدید میان روابط قذافی با مرحوم هواری بومدین شد. اما نمیدانم که... او خشمگین شد. غضبی شدید از ناپدید شدن امام صدر به بومدین دست داد. برای اینکه احساس کرد فریب خورده است. اما نمیدانم که آیا واکنش شدیدی از حافظ اسد بر سر ناپدید شدن موسی صدر بود یا خیر.
آیا منظوری داری؟
چه منظوری دارم، منظورم حقیقت است.
که او خشمگین نشد یا حافظ اسد موضعی واقعا شدید بیان نکرد؟
شاید چنین چیزی باشد. من در آن موقع از مغضوبشدگان بودم. یعنی من در آن موقع زمانی که این اتفاقها رخ داد در اقامت اجباری بودم و نمیتوانستم موضوع را پیگیری کنم...
آیا بحث سر این موضوع را بعدا هم با قذافی مطرح نکردی؟
قذافی یک روز... من به تو گفتم قذافی چگونه بود، قصه تلفن صحبت کردنش را برایت گفتم یا چیزهایی از این قبیل. وقتی که میگفت ای عبدالرحمن از خیمه بیرون برویم. وقتی با تو مینشست، او همیشه پروندهای همراهش بود که در آن دستگاه ضبط جاسازی شده بود. وقتی که میگفت بیا قدم بزنیم بفهم که با او ضبط نیست و به من گفت که ای برادر عبدالرحمن من میخواهم قصه موسی صدر را بدانم...
او از تو پرسید؟
(با خنده) بله. من فهمیدم که این یعنی میخواهد آمار بگیرد... گفتم که والله چه ربطی به من دارد، نمیدانم. گفت که من متحیرم و هر کسی یک چیز به من میگوید. و من گفتم چگونه بفهمم من فقط میتوانم ازشان بپرسم، کاری غیر از این بلد نیستم انجام دهم. برای اینکه دوستانم هستند و نمیتوانم غیر از این چیزی با آنها بگویم. آنچه مرا بیشتر متحیر کرد پاسخش نبود، نفس خود سوال بود که خودش میپرسید. آیا او میخواهد به من بگوید تو صحبت میکنی و انتقاد میکنی حواست باشد...ها... مثلا... آیا از من میخواهد که صحبت کنم و پرسوجو شوم که بعد از اینکه مساله لاکربی حل شد و با پرداخت اموال قصه حل و فصل شد از من میخواهد که همین راه را پیش بگیرم. حقیقت این است که آن روز من نگران شدم و از بسیاری از همکاران پرسیدم که معمر از من درباره امام موسی صدر پرسید و من را با خودش به خارج از چادر برد بدون اینکه همراهش ضبط باشد، آیا این تهدید است یا صادق است یا اینکه میخواهد یک راه خروجی به هر طریقی شده بیابم...
چی فهمیدی؟
والله نفهمیدم، او در آن وقت میخواست همه پروندهها را حل و فصل کند و از قضیه امام موسی صدر کلافه شده بود برای اینکه یک نظر عمومی در لیبی نسبت به لبنان بود... بعد از اینکه همه روابط را عادی کردیم و کذا و کذا... لیبیاییها لبنان را دوست داشتند. نگاه عمومی لیبیاییها به لبنان این است که لبنان کشور فرهنگ و فیلم و آهنگ و کتاب و اینها است. به لبنان میرفتند، از جمله سرمایهگذاران و روابط بسیار مستحکمی میان لیبی و لبنان بود اما این مساله معضل شده بود. من یک بار در حضور امین جمیل که الان زنده است، داشتیم به همراه پسرش پیر در خیمه شام میخوردیم، به معمر گفتم برادر معمر حالا که جناب رئیسجمهور هست من سفارتخانهای لیبیایی در بیروت میخواهم که مجللتر از هر سفارتخانهای در دنیا باشد. گفت که چرا. گفتم لبنان خودش اتاق عملیات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است حتی برای میهن عربی و نباید از آن غفلت کنیم. الان منطقه در حالت سیال است. میتوانیم لبنان و سوریه و ایران و اسرائیل را از خلال لبنان درک کنیم. در حالی که ما در آن غایبیم. گفت الان دیر وقت است و شب است و بعدا دربارهاش صحبت میکنیم.
و حرف نزد؟
ابدا.
نوشته شده در شنبه 92/7/13ساعت 2:22 صبح  توسط حسام الدین شفیعیان
نظرات دیگران()