تراژدی غم زندگی-زندگی غم
سقفی که دارد می ریزد
مردی که آب میشود
هزار دسیسه و حیله و کلک
هزار بار فراموش میشوی
هزار بار زخم شمشیر میخوری
هزار حرف بدرد نخور
دوزنده ی وسوسه
رییس سمفونی پتک
و هزار مجسمه
مهره ی شطرنج
بازی پوچ
کلک در کلک
باید تمام اینها را بفهمی
و آب بشوی
//آدم برفی//